A0:  دگربار
نگاه دلم (لحظه های چشم انتظاری )
چه آسان می توان آورد روی کاغذ ای یار__ چه آسان می توان نوشت دوستت دارم بسیار

  اگر دگر بار

          سر بر آرم از خاک

                    ز نو رویم

             ز نو جویم

            با همان خلق و همان خویم

                      دیگر نجویم در سیاهی

                      دیگر نگویم از تباهی

                                       از درون بر نیارم آهی

             نباشم آن گم کرده راهی

              که اکنون به دل می کشم اندوه

                                  به لشکر یا سپاهی

                                      



نظرات شما عزیزان:

مینا
ساعت20:21---11 آذر 1390

بر حکمت خدا خرده مگیر
خداوند، اون کسانی رو که ازش میخواهی کنارت باشن بهت نمیده، بلکه اون کسانی رو کنارت قرار میده که بهشون نیاز داری.....


بهشون نیاز داری تا کمکت کنن (تا کمک کردن رو یاد بگیری)، باعث رنجش تو بشن (چون تا گچ سمباده خوردن روتحمل نکنه، یک مجسمه یه زیبا نمیشه)، تو رو ترک کنن (تا یادبگیری روی پای خودت بایستی)، عاشقانه دوستت داشته باشن (تا بدونی که تو هم باید عشق بورزی)، تا از تو انسانی ساخته بشه که خداوند میخواد تو اونطور باشی.



مونا
ساعت19:00---22 آبان 1390

با هم چای بنوشیم
بیا با هم حرف بزنیم
با هم بخندیم
بیا قفس برای هم نسازیم
بیا با هم از آزادی بگوییم
بیا بال هم باشیم
"که هرچه بخت بلند است، عمر کوتاه است"


مولا
ساعت7:32---22 آبان 1390
هیچ دلی بی بهانه نمی تپد

نمی دانم بهانه ها دلگیرند ....

یا دلها بهانه گیر....



طیبه.شروعی دوباره
ساعت12:54---15 آبان 1390
سلام
بسیار زیبا بود


milad
ساعت19:06---14 آبان 1390
سلام علیکم برادر پش ما بیا

isa
ساعت18:21---13 آبان 1390
سلام
عالي بود
موفق باشي
وقت داشتي به ماهم سربزن


مینا
ساعت0:53---12 آبان 1390

من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من، من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید، من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت گر چه در حسرت گندم پوسید، من خودم بودم هر پنجره ای که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود و خدا می داند بی کسی از ته دلبستگیم پیدا بود، من نه عاشق بودم و نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید، من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگیم می فهمید، آرزویم این بود دور اما چه قشنگ که روم تا در دروازه نور تا شوم چیره به شفافی صبح، به خودم می گفتم تا دم پنجره ها راهی نیست، من نمی دانستم که چه جرمی دارد دستهایی که تهیست و چرا بوی تعفن دارد، گل پیری که به گلخانه نرست، روزگاریست غریب، تازگی می گویند که چه عیبی دارد که سگی چاق رود لای برنج، من چه خوش بین بودم، همه اش رویا بود و خدا می داند سادگی از ته دلبستگیم پیدا بود...

موفق باشین



طهورا
ساعت10:22---11 آبان 1390
مرسی

mina
ساعت19:03---10 آبان 1390
فرشته های کوچولو...



پا به پای کودکی هایم بیا کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن باز هم با خنده ات اعجاز کن

پا بکوب و لج کن و راضی نشو با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر عاقلی را یک شب از یادت ببر

خاله بازی کن به رسم کودکی با همان چادر نماز پولکی

طعم چای و قوری گلدارمان لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ ماجرای بزبز قندی و گرگ

غصه هرگز فرصت جولان نداشت خنده های کودکی پایان نداشت

هر کسی رنگ خودش بی شیله بود ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر ! همکلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

حال ما را از کسی پرسیده ای ؟ مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

حسرت پرواز داری در قفس؟ می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟ رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟ آسمان باورت مهتابی است ؟

هرکجایی شعر باران را بخوان ساده باش و باز هم کودک بمان

باز باران با ترانه ، گریه کن ! کودکی تو ، کودکانه گریه کن!

ای رفیق روز های گرم و سرد سادگی هایم به سویم باز گرد!


sab
ساعت19:36---9 آبان 1390
سلام وبتون عاليه
در صورت تمايل وب هاي زير رو لينك كرده
و يكي از نويسنده هاي اونا شيد .
wwwdh-m.blogfa.com دوخترونه و پسرونه
wwwdh-m.mihanblog.com دوخترونه و پسرونه دوم


هرمز
ساعت12:08---9 آبان 1390
سلام حبیب جون خوبی ؟
به به چه بلاگ توپی به به به این ذوق شاعرانه


هرمز
ساعت12:08---9 آبان 1390
سلام حبیب جون خوبی ؟
به به چه بلاگ توپی به به به این ذوق شاعرانه


Meisam
ساعت0:21---9 آبان 1390
salam ziba bood :d



عاطفه
ساعت8:29---8 آبان 1390
سلام
جالب بود


arash
ساعت22:08---7 آبان 1390
kheili ziba bood

Sahar
ساعت23:18---6 آبان 1390
تو شاهکار خالقی....
تحقیر را باور نکن....
بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش.......
زیبا و زشتش پای توست......
تقدیر را باور نکن.....
تصویر اگر زیبا نبود.......
نقاش خوبی نیستی . . . .
از نو دوباره رسم کن.......
تصویر را باور نکن....
خالق تو را شاد آفرید.....
آزاد آزاد آفرید......
پرواز کن تا آرزو........
زنجیر را باور نکن........




بهار
ساعت11:46---6 آبان 1390
بسیار زیبا بود ممنونم

محمد
ساعت8:53---6 آبان 1390
سلام خسته نباشیدو شعر قشنگی بود.

ابراهیمیان
ساعت1:33---6 آبان 1390
خوبه عالی نیست به هم خوردگی داشت

baaset
ساعت1:08---6 آبان 1390
دستت درد نکنه. شعر خوبیه. ولی دو نکته از دید من:
از اونجایی که شعر کوتاهه، ( ز نو رویم ) با توجه به دو خط اول اضافیه و بهتره حذف شه و جاش یه چیز دیگه به خاطر شروع قافیه بیاد.
و اینکه (که اکنون به دل ...) آهنگ شعر رو خراب کرده.
جسارت کردم.
موفق باشی.


تنها
ساعت0:39---6 آبان 1390
ماندن همیشه خوب نیست،

رفتن هم همیشه بد نیست،

گاهی رفتن بهتر است.گاهی باید رفت.

باید رفت تا بعضی چیز ها بماند.

اگر نروی هر انچه ماندنیست خواهد رفت.

اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند.

گاهی باید رفت و بعضی چیزها که بردنی ست با خود برد،

مثل یاد،مثل خاطره ،مثل غرور،

و انچه ماندنیست را جا گذاشت،مثل یاد،مثل خاطره،مثل لبخند.

رفتنت ماندنی می شود وقتی که باید بروی،بروی.

و ماندنت رفتنی میشود وقتی که نباید بمانی بمانی.

برو و بگذار چیزی از تو بماند که نبودنت را گرانبها کند.

برو وبگذار پیش ازاینکه رفتنت دردی بر دلی بنشاند،خاطره ای پر حسرت شود

برو و نگذار ماندنت باری بشود بر دوش دل کسی که شکستن غرورت برایش

از شکستن سکوت اسانتر باشد.عشقت را بردار و برو.خوب برو. زیبا برو.


تنها
ساعت0:37---6 آبان 1390
تو بی من رفتی
نیمه شب بود و تو در خاطر من چون هرشب

ره خواب بر چشم ترم می بستی

در خیال من و اندیشه من بودی تو

نه همین شب همه شبها هستی

خاطرت آرام به اندیشه من می آید

همره خاطر تو بغض و غرن * می آید

همه شب حال من این است

نه این شب تنها

همه بی تابی و شب بیداری

گونه تر کردنها

تو کدامین شب از این حال دلم با خبری ؟

تو چه دانی که چه سان میگذرد ؟

لحظه ها ، ثانیه ها ، بی تو سرکردن ها

کاش میدانستی .....

کاش میدانستی شوق دیدار تو در سر دارم

کاش میدانستم .....

کاش میدانستم که اگر باز بگویم با تو

از تو چه پاسخ دارم

کاش میدانستی ....

کاش میدانستی که به اندازه این فاصله ها

من از این فاصله ها بیزارم

کاش میدانستم ....

کاش میدانستم که چه در سر داری

چیست برهان دمی لطف و دمی آزارم

کاش میدانستی کاش میدانستم

چه بگویم با تو ؟

چه بگویم از تو ؟

به که گویم جز تو ؟

چه بگویم با تو ؟

تو که هر قصه من میدانی

چه بگویم با تو ؟

تو که احوال پریشان مرا میدانی

چه بگویم از تو ؟

نشود گفت همه جور تو در یک دفتر

چه بگویم از تو ؟

که چه کرد شمع به پروانه ؟!!

نه ....... از آن هم بدتر

به که گویم جز تو ؟

همه لب تر کرده ز پیمانه شب

مست خوابند همه

این همه مست کجا هوش شنیدن دارد

به که گویم جز تو ؟

من در این خلوت تاریک در این بند اطاق

این همه دیوار کجا گوش شنیدن دارد

نشد این تا ز سر لطف شبی

سوی من آیی و

بر من نظر تازه کنی

نشد آن تا ز سر بخت شبی

همچو گم کرده رهی

از سر کویم گذری

چو نه ای لطف تو داری ، نه من آن اقبال

شوق دیدار تو را ............

چه امید عبثی ، آرزوئی چه محال


kasra
ساعت21:35---5 آبان 1390
salam azizam mamnoon khabaram kardi mesle hamishe ali hasti dadash.moafagh bashi

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : 1 آبان 1390برچسب:, :: 1:0 :: توسط : حبیب

درباره وبلاگ
جمله ی دوستت دارم آنقدر در درونم می گردد که توان بر زبان راندنم نیست شکوه از آنکه یادم نداد بر آن شدم به نوک قلم به فریادش در آورم تا دگر عمر در حسرت این نگذرد نمی خواهم با من به گور سپرند جمله ی به این زیبایی را
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان لحظه های چشم انتظاری و آدرس habibs.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 103
تعداد آنلاین : 1


cache01last1402686797