از من دوری اما نگاه تو با من است هنوز
باورم نیست که دلت ز سنگ و آهن است هنوز
سند اشتباه را با معکوسش به اصلاح آورند
چه اشتباهیست، در نا کجا آباد مرا مامن است هنوز
هر روزم به دیدار مردمان سر خوشم و در پرواز
در همان میان دستِ دلم به دامن است هنوز
سکوت تو در پرده آتش بر خرمنم می نهد
از پس هر سکوتت مرا خون دل خوردن است هنوز
کی رهایم کنی از این تنهایی مطلق
مگر حاصل هر عشق فقط دل آزردن است هنوز