اگر چه محفل فقیرانه ی ما منزلت یار نداشت
عجب نیست جای خالی او در هر کجا و هر بار بماند
خسته ازین همه انتظار و دیده به در دوختن بی حاصل
شکوه ها در درون می پیچد و به در درگاه به کرار بماند
خدایا ریشه ی این عشق بخشکان یا به وصلم برسان
که تن و دل را طاقت این نیست زیر این بار بماند
کوشش من در طلب و فیض وصال به غیر من دادی
خدایا مپسند بیش از این عاشق به در درگاه خوار بماند
نظرات شما عزیزان:
Sahar 
ساعت23:44---15 اسفند 1391
برفها که آب میشوند،
قطرهها چه بیصدا
زندهزنده آفتاب میشوند!
پاسخ:ممنون
Sahar 
ساعت23:42---15 اسفند 1391
و اما خواندم زیبای قلمتان را
انتخاب این وزن برایم جالب بود
و تحسینتان می کنم که به خوبی آهنگ و ریتم انتخابی رعایت شد
درود که زیبا بر دل نشست
و اما علامت سوال به جای عنوان شعر،به من جسارت می بخشد که نامی رو پیشنهاد کنم
پیشنهاد بنده :
پاسخ:ممنونم از لطف بی دریغتان
در پایندگی می خواهمتان و پیوسته در آغوش خدای رحمن آرام